شایگانشایگان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات جنینی و کودکی

تاريخ وقايع مهم

شنبه مورخ 1392/2/7 : رفتم دكتر كه اطمينان حاصل بشه، دكتر گفت هفته 4 بارداريته و بهت تبريك مي گم شما باردار شدي و ساك تشكيل شده  هفته بعدشم يك خورده حالت تهوع داشتم و درد داشتم اما همه اين دردها شايگان جون درد خوشحالي بود. تو اين هفته دل تو دلم نبود كه قلبت هم تشكيل بشه. شنبه مورخ 1392/2/21 : خبر تشكيل شدن قلبت را دكتر بهم داد. خييييييييييييلي خوشحال شدم. ديگه خيالم راحت شد. صداي قلبت يه كوچولو مي اومد عزيزم. خيلي آهنگ دلنوازي بود. بعد هر بار كه دكتر مي رفتم بابا زنگ مي زد و گزارش را مي گرفت و كلي خوشحال مي شد. ...
7 ارديبهشت 1392

خاطرات فهميدن بارداري براي خودم و بابايي

سه شنبه، تاريخ 1392/2/3: غروب بود، خاله فرشته و دايي رضا خونمون بودند. من رفتم آزمايشگاه نزذيك خونمون، آخه شك كرده بودم كه ني ني دار شدم. جواب ازمايش 1 ساعت ديگه اماده مي شد. اون موقع شب بود. واسه همين با دايي رضا و خاله رضا رفتيم اونجا و من رفتم جواب آزمايش را گرفتم. اونجا يه خانم بود كه شك داشت باردار شده يانه. البته اون برعكس من زياد از خبر بارداريش خوشحال نميشد. همين طور كه منتظر بوديم به خانمه گفتم يكي مثل ما منتظر باردار شدن، يكي هم مثل شما ناراحت از باردار شدن. ناشكري نكنين. خلاصه جواب را كه بهم دادند. خييييييييييييييييييييييييييييلي خوشحال شدم. شواهد بر اين قرار بود كه بله. باردارم. بابا خبر نداشت. مي خواستم سوپرايزش كنم. حتي بهش...
3 ارديبهشت 1392
1